دردونه ی مامان وبابا

 امیر علی جان از روزی که خدا تورو به ما هدیه داده مامان مهربونت با تمام وجودش داره تلاش میکنه که ذره ای ناراحت نشی. بذار از فداکاریهایه مامانت بگم از بی خوابیهای شبانه.از دعاهایی که  زیر لب مکنه. از اشکهای مادرانه. از محبت های عاشقانه.از صبوری زینب وارش وخیلی چیزایه دیگه که نمیدونم چجوری به زبون بیارم.بذار از طرف خودم وامیر علی ازت تشکر کنم .... همسر مهربانوصبورم ومادر دلسوزو عاشق : خدا قوت بابت همه ی خوبیهات ممنونیم وبا تمام وجود میگیم  به اندازه تمام بی نهایت های دنیا دددددددددددددددووووووووووووووووووووووسسسسسسسستتتتتتتتتتتتتتت دددددددددددددددااااااااااااااااااااررررررررررررررییییییییییییییییممممممممممممممم... ...

بااومدنت به زندگی من و بابایی حس وحال قشنگی به روزها و شبهامون دادی. معمولا صبح ها بعد از رفتن بابایی حدودای ساعت هفت از خواب بیدار میشی و با آوازهای نازت که جدیدا یاد گرفتی منو هم بیدار میکنی. این روزها حسابی می خندی و خودتو عزیزتر میکنی اونقدر با تو بودن برام شیرین و لذت بخشه که گذشت زمان را احساس نمیکنم و ساعت ها به سرعت نور برام میگذره. امیرعلی گلم پسر نازم از وقتی دنیا اومدی تحمل درد غربت و دوری از خانواده برام راحتتر شده. خدارو شکر میکنم بخاطر خوشبختی که در زندگیم احساس میکنم... خدارو شکر میکنم بخاطر بودنت... خدایـــا دوستـت دارم واسه هرچی که بخشیدی...   ...

...

...

...

...

...